-
2
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 23:53
با خوشگلی تا کجا - با زشتی تا کی
-
آه
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 00:08
چیزی که من می کشم نه دود سیگارست و نه دود خیابانها برای من فقط آّه مانده است که می کشم
-
روح
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 22:13
دیدن قاب عکسی که خودت هدیه دادی کنار میزش . مثل تبری می مونه که می خوره به روحت
-
نگاه تکراری
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 17:11
نمی دونم چرا هنوز این عادت نگاه کردن به کوچه ای که تو ازش رد می شی از سر من نمیره
-
عصر
سهشنبه 16 فروردینماه سال 1390 18:45
نمی دونم چرا چیزی به زهنم نمی رسه بنویسم می خوام برم بیرون ولی حوصله بیرونم ندارم دیروز که رفتم چقدر خوشال بودم ولی ...... مثلا مثل تصمیم کبرا تصمیم گرفته بودم ولی بازم دیر جنبیدم نمی دوم به گفت دوستان و کل ملت ایران قسمت نبود !!!! ما حالا باید سال جدیدو با نشاط شروع کنیم ولی مثل این گلای پلاسیده حال هیچ کاری رو...
-
اولین
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1390 03:34
این اولین پست وبم توی سال 1390 هست . نشستم پای شبکه 2 اینقدر که تا سال تحویل شد پیش خودم تصمیم داشتم حتما یه نماز بخونم . وضو گرفتم لباسای نومو پوشیدم واستادم . دستمام نمی دونم چرا یه جوریه ناراحتم انگار . یعنی دلتنگ شدم ؟ دلتنگ چی ؟ نمی دونم وای که چقدر دوست دارم گریه کنم . اونم نمی دونم برای چی . فقط حس می کنم که...
-
بدرقه سال 89
یکشنبه 29 اسفندماه سال 1389 20:00
الان ساعت 7 شب میشه می خوام برای آخرین بار از سال 89 این وبو آپ کنم . به خیلی چیزا فکر کردم الانم می کنم به این که چه سالی بود که گذشت نمی دونم بگم بد بود یا خوب آگه بگم بد بود که نا شکریه . چون با یه تن سالم نشستم پشت این کامپیوتر دارم کار انجام میدم اگه بگم خوب بود که بدیاش یادم میاد که چه روزای رو با حس بد گذروندم...
-
فال
جمعه 27 اسفندماه سال 1389 01:30
امروز یه ایمیل خوندم که نوشته بود نیم نگاهی به شما در سال ۹۰ خوندم جالب بود . نمی دونم باور کنم یا نه ولی با این که اعتقادی ندارم به این جور حرفا از چیزای می گفت که برام اتفاق افتادن و این که چه رفتارای دارم که هموشون کاملا درست بودن . به نظرم این جور چیزا برای دل گرمی و تسکین خیلی خوبن هر چند بیشترشون از واقعیت دورن...
-
قطار
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 13:27
تو قطار بودم با دوستم - پارسال دقیقا توی همین روزا بود که من با کسی حرف می زدم با گذشت یک سال چی شد ..... چه سالی بود برام . نمی دونم تا پایان سال هستم یا نیستم ولی دیگه تکرار نمی کنم کارامو . ببخشید که حرف زدنم خوب نیست حرف زدنم هم مثل جایی که زندگی می کنم توش بی نظمه
-
شکر
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 15:20
خدایا خوشهالم و ممنونم ازت که دوستایی دارم که دوستم دارن نه کسی که دوستش دارم و دوستم نداره
-
فکر
جمعه 22 بهمنماه سال 1389 17:20
به تو می اندیشم به تو که به من نمی اندیشی
-
تو
جمعه 22 بهمنماه سال 1389 17:19
خاطرات زیبای گذشته سوهان روحم شده
-
امروز
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 00:19
گوشی روی میز دوستم زنگ خورد . نبود که جواب بده رفتم نزدیک . دیدم نوشته مادر مهربانم زود مغزم شروع به ساختو ساز افکارم کرد . که چقدر از خونه دورم و چقدر از مادر مهربان خودم دور. رفتم دیدمش گپ گرمی زدیم . خوشحال بود تطوری که از لابلای حرفاش باز خاطرات قدیم رو بیادم آوُرد. بازهم فکر فکر فکر از خونه تا جای همیشگی رو قدم...
-
ماشین تقدیر
چهارشنبه 20 بهمنماه سال 1389 00:01
تا حالا دیدی وقتی سر خیابون وا میستی 10 تا ماشین رد میشن تا وقتی که 11 هومیش وا میسته سوار میشی ؟ خوب اون قسمته دیگه ! فقط معلوم نیست چندمیش قسمتمه. ولی باید حواسم باشه که اشتباهی اونی که باید باشرو رد نکنم بره
-
دیدار
یکشنبه 10 بهمنماه سال 1389 01:48
امروز رفتم یه دوستو که ۵ سال بود ندیده بودمش رو زیارت کردم . خیلی خوشهال شدم . جالب این بود که نه اون تغییری کرده بود نه من .هر دومون ساده ساده بودیم. کنارش بودن خاطراتی رو به ذهنم اورد که ۸ سال بود کنج ذهنم خاک می خورد . کنار دریا چرخیدیم و مرور کردیم خاطرات قدیم رو هم خندیدیم و هم ناراحت شدیم از گذشته . و در انتها...
-
=
جمعه 1 بهمنماه سال 1389 00:49
هر لحظه فکر تو = هر لحظه خیال باطل
-
بت
جمعه 1 بهمنماه سال 1389 00:39
دیگه به خودت نیازی ندارم از تو بُتی توی زهنم هست برای پرستش
-
انتها
شنبه 25 دیماه سال 1389 23:24
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA نمی دونم چه حالی دارم انگار دارم از داخل خرا ب می شم . چرا آخه من ! چرا شروع های من بده همش !!! این چه کاری بود کردم چرا باعث شدم احساسم له بشه! وای خدا دارم دیونه میشم یک ساعته مغزم کار نمی کنه داره 2 سال گذشته رو مرور می کنه 2 سالی که پر از استراب پر از فکر دلهوره حتی تا...
-
راه
شنبه 4 دیماه سال 1389 00:40
عقلم زیر احساسم تلف شد تا شخصیتم به باد بره همه راهو اشتباه رفتم . چه راهی رو باید برگردم راهی که تمام خاطراتو دوباره توی مسیر باید مرور کنم
-
آسمانم
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1389 21:07
هیچ کس خونه نیست تنهای تنها بودم . آهنگی بود تو کامپیوترم که خیلی دوست داشتم بازگوش کنم . گذاشتم مثل همیشه برام تازه بود . بازهم اشک توی چشمام جم شد و بغز عجیبی گلومو گرفت .محیط اطرافم مثل قبل نبود جلوی چشمام خاطرات بودن که یکی یکی مرور می شدن . بیشترین تصویر از روزای بود که توی انتظار بودم و کمترین تصاویر ،تصویر صورت...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 17:29
احساس من در غمگینترین آهنگها هم نمی گنجد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 00:50
به این فکر می کنم که به من فکر می کنی بعد ازاین سکوت طولانی و بی پایان ؟ به این فکر می کنم که احتمال داره آدمی باشه توی زندگی که برای یک بار هم که شده مثل یه فیلم خوب زندگیش شروع شده باشه ؟ فکرهام از گنجایش مغزم فرا تر رفته . می ترسم که تورو لابلای مشکلات زندگیم گم کنم . کاش دستی رو که به طرفت دراز کرده بودم رد نمی...
-
خسته
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1389 00:36
خسته ام از بس خود را توی آینه دیدم آینه من کجایی تا خودم را از درون تو ببینم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 آذرماه سال 1389 14:24
تو خیالم نبود دوباره عاشقت بشم........ ممنون اجازه داددی دوباره آزاد بشم ....... نمی دونم چی بگم که باورت بشه همه وجودتم...... توی این کابوس درد رویای مهربونتم.....کی بچه بازی ها تو تموم می کنی..... هرچه قدر من خوب میشم تو باز رو وا می کنی ؟
-
شب
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 12:47
شب دراز کشیدم که بخوابم. سرمو گذاشتم روی بالشم. سقف سفید اتاقمو نگاه کردم و پلکامو بستم . با این که خوابم میاد ولی ذهنم پر از سئوال سئوالای بی جواب هر روز تصویر صورتت مدام میاد توی ذهنم مدام یاد لبخندت می فتم لبخندی که برام دنیایی بود توی ذهنم تصور می کنم با تو بودن رو تصوری که هیچ وقت به واقعیت نرسید از خودم خندم می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 12:22
سکوت قلبتو بشکنو برگرد نزار این فاصله بیشتر از این شه
-
هرلحظه
پنجشنبه 27 آبانماه سال 1389 14:37
اگه مهم هستم اگه دوستم داری بهم بگم سر خاکم دیگه نمیشه بگی
-
حمید پَر
دوشنبه 17 آبانماه سال 1389 11:11
دیروز رو مهمان بهترن دوستم در کاشان بودم و گرم مهمان نوازییشون شبی خاطراه انگیز و به یاد ماندنی ، هم برای دوستم و هم برای من برای او چون رفیق بی کلکش رو پیدا کرده بود و برای من که باور نمی شود دوستم داره سروسامون می گیره و دیگه مجرد نیست. خیلی زود یاد قدیم افتادم. یاد خاطرات گذشته یاد دورانی که چه گرم با هم بودیم ....
-
تنهایی
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 17:00
با همه لحن خوش آوایی ام در به در کوچه تنهایی ام ای دو سه تا کوچه زما دورتر نغمه تو از همه پرشورتر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه ما می شدی مایه آسایه ما می شدی هر که به دیدار تو نائل شود یک شبه حلال مسائل شود دوش مرا حال خوشی دست داد سینه مارا عطشی دست داد نام تو بردم لبم آتش گرفت...
-
رویا
دوشنبه 19 مهرماه سال 1389 15:05
دیدم که که آب در لابلای آنگشتان پایم بازی می کند . حس کردم که گرمای لطیفی پوستم را نوازش می کند نگاهی را شنیدم از نزدیک ، لابلای انگشتاندستم دگر خالی نبود . مهربانی پر کرده بود ،نگاهم کور بود باورم خاموش ، در باور نمی گنجید در زیر آسمان آبی روی سفره خاک و نوازش نور خورشید ، مهربانم را ببینم !!! از آسمان می بارید نور...