تنهایی

با همه لحن خوش آوایی ام
در به در کوچه تنهایی ام 


ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر 


کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی 


کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می شدی 


هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود 


دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه مارا عطشی دست داد 


نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت 


نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است
 

ای نگهت خاستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب 


پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم 


ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما,,,

رویا

دیدم که که آب در لابلای آنگشتان پایم بازی می کند . حس کردم که گرمای لطیفی پوستم را نوازش می کند نگاهی را شنیدم از نزدیک ، لابلای انگشتاندستم دگر خالی نبود . مهربانی پر کرده بود ،نگاهم کور بود باورم خاموش ، در باور نمی گنجید در زیر آسمان آبی روی سفره خاک و نوازش نور خورشید ، مهربانم را ببینم !!!  

 

از آسمان می بارید نور خوشبختی بر سرم ، از  درونم می جوشید لطف یزدانم 

در کنارم بود دست در دست ، باد چه خوشحال بود ،که نوازش می کرد ، صورت یارم را  

دل را حس سخن بود  

، لحظه ای تأمل کردم ، 

 پلکی زدم   

 

ودگر نیست !  

بیدار شدم از خوابم ، دور شدم از یارم  بی آنکه سلامی گویم 

 

افسوس که در رویایم

شاید!

ای بابا 

عجب روزگاری شده این زندگی 

از دستت به چه چیزای که اعتقادم نداشتیم اعتقاد پبدا کردیم . فالمون می گیرن حرفای دل خوش کن می زنن ، برامون توی استکان قهوه دنبالت میگردن  . توی اولین مرحله از 8 خان (برای خانوما بیشتر از رستم ) دلبریت گیر کردم هر کاری میکنم نمره مونمیدی . دلتم که برام نمی سوزه پس من چیکار کنم که اهل تقلب نیستم . باشه من بازم سعی می کنم ولی می دونم هرچی بیشتر سعی کنم بازم رد می شم شاید تبصره بخورم   

شاید !

مدرسه

امروز گرچه ۳ مهره ولی به نظرم اولین روز مهره . 

روزهای اول چه ذوق و شوقی برای رسیدن به نیمکت و سالهای وسط و انتها چه تنفری از اول مهر ماه . 

با تمام تنفریم که داریم نمی دونم چرا بازم تا دانشگاهو فتح نکنیم و این مدرکو نگیریمو پوزشو پیش ملت ندیم دست کش درس نیستم چیزی که انگاری طناب دارمونه . 

با تمام خستگی چرت زدنا ٬ جیم زدنا ٬ تقلبا ٬ دعواها ٬ رشوه ها  وقتی که تازه می میریم سر کار با مدرک لیسانس تازه می فهمی اینجام هیچی بلد نیستم. 

 سر کارم مثل روز  اول مدرسه ذوق داری برای رفتن ولی مدتی بعدتر بازم همون کارای قبل ٬ ولی با کمی تفاوت ( جیم زدن ٬ زیر آب زدن ٬ چرت زدن ٬ زیرمیزی گرفتن ٬ کلاس گذاشتن جلوی ارباب رجو ٬........ بقیه شو بی خیال) 

سه ماه زیبا ! پر شور و لذت بخش  

ولی با اومدن اولین روز مهر طعم تلخ صبح بیداری و درس خوندن دوباره براش تکرار میشه 

چه روالی داره زندگی  

کاش مثل اولین روز مدرسه زوق و شوق فردارو  داشتم . کاش مثل اولین روز مدرسه دستی بود توی دستم .  

دستی ٬ بی ریا گرم و مهربان   

افسوس که نیست . کاش میدانست آن کودکی که دست در دست می دویدو فکر فردا را نداشت که اگر داشت  آن دست را بیشتر از پیش می فشورد. 

 

دلم تنگ شده برای بوی نیمکت . نیمکتی که چه در لباسی مختلف ولی در اسمی یکتا همدم بود 

ولی دوستان ٬ واقعا در طول این همه درس خودنتون تا حالا به این فکر کردین که آیا معلمی بوده که واقعا از صمیم قلب دوستش داشته باشین ؟؟؟ 

معلمی دانا ٬ رفیق و منصف ؟؟؟ 

تا حالا دلتون تنگ شده برای مدرستون ؟ جایی که عمری رو توش گذروندین ؟؟؟ 

به نظرم گاهی فکر کردن با این چیزام  دل آدمو شاد میکنه برای لحظه ای . 

 لحظه ای مرور خاطرات قدیم.