عصر

نمی دونم چرا چیزی به زهنم نمی رسه بنویسم 

می خوام برم بیرون ولی حوصله بیرونم ندارم 

دیروز که رفتم  چقدر خوشال بودم ولی ...... 

مثلا مثل تصمیم کبرا تصمیم گرفته بودم 

ولی بازم دیر جنبیدم 

نمی دوم  

به گفت دوستان و کل ملت ایران 

قسمت نبود !!!!

ما حالا باید سال جدیدو با نشاط شروع کنیم ولی  

مثل این گلای پلاسیده حال هیچ کاری رو نداریم

کاش حداقل عیدم  عیدی بود ! 

یاد بنده خدا افتادم . چه کیفی میکنه . یک سال گذشت کاری به کارش نداشتم 

هرچی بود خودم بودمو خودم 

اخلاقمونم مثل فردین نیست  بگیم خوشبخت بشه ایشالاء !!! 

مثل شیطونم نیستیم بگیم بدبخت بشه !!! 

ولشکن بزار هرچی می خواد بشه

اولین

این اولین پست  وبم توی سال  1390 هست .  

نشستم پای شبکه 2 اینقدر که تا سال تحویل شد پیش خودم تصمیم داشتم حتما یه نماز بخونم . وضو گرفتم لباسای نومو پوشیدم واستادم . 

دستمام نمی دونم چرا یه جوریه          ناراحتم انگار . یعنی دلتنگ شدم ؟ دلتنگ چی ؟       نمی دونم 

وای که چقدر دوست دارم گریه کنم  . اونم نمی دونم برای چی . فقط حس می کنم که دوست دارم خالی بشم  

همش یاد عید پارسال می فتم . پارسال سر سفره قرآن خوندم و از خدا خواستم منو به  .... برسونه ولی الان توی شروع سال 90 هنوزم تنهام 

کاش ............................ ولش کن بی خیال  

امسال برای خودم و خانوادم موفقیتو سر بلندی  و سلامتی رو از خدا خواستم . برای دوستام خوشبختی و سعادت مخصوصا یکی از دوستای عزیزم که براش ویژه دعا کردم که توی سال جدید دیگه راهشو تنها نره (ن). فقط امید وارم برای منم دعا کرده باشه وگر نه دعامو از خدا پس می گیرم