وایییییییی !!!!!!

روی یک کاغذ سفید ، درست گوشه ی سمت راست در بالاترن نقطه ی دیوار آسانسور نوشته شده بود : این آسانسور مجهز به دوربین مدار بسته می باشد !!! 

 

و ناگهان به تمام آسانسورهایی که با همسرم سوار

 شده بودم شک کردم

سنگ مرمر

در یک موزه ی معروف که با سنگ های مرمر کف پوش شده بود مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دورو نزدیک برای دیدنش به آن جا می آمدند و کسی نبود که پس از دیدن آن لب به تحسین باز نکند.

 یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود با مجسمه شروع به حرف زدن کرد و گفت: این منصفانه نیست! چراهمه پا روی من می ذارن تا تورو تحسین کنن؟! مگه یادت نیست؟!ما هر دومون توی یه معدن بودیم

 مگه نه؟ این عادلانه نیست! من خیلی شاکیم!"

 

مجسمه لبخندی زد و آروم گفت:

 

(یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه,چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟ )

سنگ پاسخ داد: آره

آخه ابزارش به من آسیب میرسوند.آخه گمون کردم می خواد آزارم بده.آخه تحمل اون همه دردو رنج رو نداشتم. و مجسمه با همون آرامش و

 

لبخند ملیح ادامه داد که:ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواد ازم  چیز بی نظیری بسازه. به طور حتم بناست به یه شاهکار تبدیل بشم . به طور حتم درپی این رنج ،گنجی هست. پس بهش گفتم : هرچی میخوای ضربه بزن ،بتراش و صیقل بده! و درد کارهاش و لطمه هائی رو که ابزارش به من می زدن رو به جون خریدم. و هر چی بیشتر می شدن،بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر بشم! پس امروز نمی تونیدیگران رو سرزنش کنی که چرا روی تو پا میذارن و بی توجه عبور میکنن

آره عزیز دلم!رنج و سختی ها هدایای خالق مهربون هستیه

به من و تو . و یادمون باشه قراره اون قدر خوشگل بشیم که خودمون م نمی تونیم از الان باور و تصور کنیم.

 

پس بیا یید به هر مسئله و مشکلی سلام کنیم و بگیم:خوش اومدی" و ازخودمون بپرسیم : این بار اون لطیف بزرگ چه موهبت و هدیه ای

برامون فرستاده؟

چه زیبا گفتم دوستت دارم ؛ چه صادقانه پذیرفتی !

چه فریبنده ؛ آغوشم برایت باز شد !

چه ابلهانه ؛ با تو خوش بودم !

چه زود ؛ به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی !

چه ناجوانمردانه ؛ نیازمندت شدم !

چه حقیرانه ؛ واژه غریبه خداحافظی به من آمد !

چه بیرحمانه ؛ منسوختم.

برو گم شو؟؟؟؟

۱- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم
۲- دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو
۳- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم

۴- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و

۵- این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید

۶- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که

۷- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما

۸- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و

۹- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم

۱۰- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این

وضع

۱۱- اگر  دوستی  ما ادامه پیدا کند ، تمام عمر را

۱۲- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم

۱۳- خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که

۱۴- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش

۱۵- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر

۱۶- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که

۱۷- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش

۱۸- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین

۱۹- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه

۲۰- تو و یادگار تلخ دوستی باتو را را فراموش کنم و نمتوانم قانع شوم که

۲۱- تو را دوست داشته باشم ودو دوستی ما متداوم باشد
.
و در آخر اگر میخواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان