دوست عزیز

دوست عزیز

همیشه اشتباهات مردم را ببخش نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند، بلکه تو سزاوار آرامش هستی

دعا

 مرد پولداری در کابل، در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله رستورانی ساخت که در آن موسیقی بود و رقص، و به مشتریان مشروب هم سرویس می شد.

  ملای مسجد هر روز موعظه می کرد و در پایان موعظه اش دعا می کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی را بر این رستوران که اخلاق مردم را فاسد می سازد، وارد کند.

  یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و یگانه جایی که خسارت دید، همین رستوران بود که دیگر به خاکستر تبدیل گردید.

  ملای مسجد روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و علاوه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.

  اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیر دوام نکرد ...

  صاحب رستوران به محکمه شکایت کرد و از ملای مسجد تاوان خسارت خواست !

  اما ملا و مومنان البته چنین ادعایی را نپذیرفتند !

  قاضی هر دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلو صاف کرد و گفت : نمی دانم چه حکمی بکنم ؟!!

من سخن هر دو طرف را شنیدم :

از یک سو ملا و مومنانی قرار دارند که به تاثیر دعا و ثنا باور ندارند !

از سوی دیگر مرد مشروب فروشی که به تاثیر دعا باور دارد …!!!
از کتاب : " پدران . فرزندان . نوه ها "
اثر : پائولو کوئیلو.
 

چه میدانی

چه میدانی در این اندوه سردم 

چگونه می سوزمو دم بر نمی آرم

کاش

کاش دور بودی نه همین بالاتر

من

من می گم منو شکستی   

                                             چشم فانوسمو بستی  

 تو می گی خدا بزرگه  

                                           ماهو می ده به شب من

بعد از ۳ هفته

سلام  

خیلی وقت بود نبودم فکر کنم یه هفته یا بیشتر . دلم واسه وبلاگم و واسه دوستام خیلی تنگ شده . البته دوستام انقدر لطفا دارن که هر وقت میان یه نظر خشک و خالی نمی زارن واسم تا با دیدنش دلمون شاد بشه . 

دولت مثل همیشه کاراش عجیبه . مردم مثل همیشه کاراشون تکراری و منم مثل همیشه خسته .خسته از دست کسی که همیشه واسش می نویسم . گرچه حرفام تکراری نست ولی همشون یه مضمون داره . فکر کنم الان دیگه دارم میرسم به آخر راهی که شروع کردم . به نظرم چیزی نمونده که آب پاکی روی دستم ریخته بشه و  واسه همیشه حرفام . رفتارم و تفکرامو قاب کنم و بزنم به دیوار قلبم تا همیشه ببینمشونو حسرت بخورم. 

راه اگر این باشد  

پس هیچ شکی نیست  که دستی در کار  است. 

باشد که هرچه هست مصلحت هست و است.

چه کنم

داشتنت آرزویم 

فکرت شب و روزم 

عشقت همه وجودم  

 

پس تو بگو  من بی تو چه کنم

گم

 الان چند روزه از یه دوست عزیز خبر ندارم 

واسش دعا کنین که اتفاقی براش نیفتاده باشه