سال همه نو شودو سال من در دلم سرد ماند گرما از من دور شدو من ماندم در حسرت نورش
همه دل شادندو در تبو تاب هم من هم دل شادم ولی در تبو تاب او
میدانم که در این سال که بهارم زمستان شد دگر هیچ فصلی را دلم احساس نخواهم کرد
همه سردند . همه رنگند .
همه ری یا
آه از این بی کسی